ایان شبهای بلند انتظاری
آیا برای آمدن میلی نداری ؟
من نذر کردم خاک پایت را ببوسم
آیا سر این بنده منت می گذاری ؟
من قبل از اینها اینهمه ویران نبودم
آباد بود این خانه ی ما روزگاری
من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم
می خواستم پیشت بماند یادگاری
تا اینکه دلها بوی سجاده بگیرند
باید بیایی و کمی تربت بیاری
یک روز می آیی و تا صبح قیامت
ما را به دست آسمانها می سپاری
یک هفته ی دیگر دل آواره ی من
باید بسازد با فقیری با نداری
علی اکبر لطیفیان
********************
اگر زمهر نیایی به وقت مردن من
ملول میشوی از طرز جان سپردن من
اَلا که عشق تو مرگ از حیات نشناسد
تفاوتی نکند مردن و نمردن من
زمانه جز گل داغی که روید از خاکم
چه حاصلی برد از خون دل فشردن من
رهین منّت اشکم که زنده میدارد
همیشه خاطره درد دل شمردن من
اگر که با تو گناه است عشق ورزیدن
گناه جمله دلداگان به گردن من
حاج غلامرضا سازگار
*******************
شنبه شوق دیدارت شدید میشود انگار
یکشنبه ندیدنت مدتی مدید میشود انگار
دوشنبه ها دلم دربه در ترین شاید
سه شنبه صبر من ناپدید میشود انگار
چهارشنبه که شد چاره نداشت بیچاره
دلم ز غصه به رنگ حدید میشود انگار
پنج شنبه ها پریشان ترم بی تو
از غم نبودنت که شدید میشود انگار
مگو ز جمعه و غروب غمگینش
که موی سیاه به راه تو سپید میشود انگار
مهدی ابراهیم خانی
*******************